روز جهانی لباسشویی

ساخت وبلاگ

بیا بنویسیم مثل درس ، مثل مشق تو کتاب تاریخ فردابیا بنویسیمما هنوز زنده ایم زیربار غمها و دردا...بیا بنویسیم روزگار قاتل امیدهولی ما میدونیم شب تار، آخرش سپیدهجنگ و قهر. و تحریم و ستم ، این جهان پلشته کی میدونه غیر خودمون، چی به ما گذشتههیشکی توی تاریخ قد ماخون دل نخوردهواسه ی یه ذره زندگی اینهمه نمرده .....و علیرغم همه ی بدی هایی که میبینم و میشنوم این روزها ، علیرغم روایت توحش خالص، علیرغم افسوس لحظه هایی که میشد زیبا بگذرد و از ما دزدیدند، علیرغم همه ی اینها ، حتی خواب امید رو دیدن ، حتی رویای روزهای خوش رو حس کردن لذت بخشه . روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 62 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 11:53

.... كم كمك در اوج آمد پچ پچ خفته خلق چون بحري بر آشفته به جوش آمد خروشان شد به موج افتاد برش بگرفت و مردي چون صدف از سينه بيرون دادمنم آرش چنين آغاز كرد آن مرد با دشمن منم آرش سپاهي مردي آزاده به تنها تير تركش آزمون تلختان را اينك آماده مجوييدم نسب فرزند رنج و كار گريزان چون شهاب از شب چو صبح آماده ديدار مبارك باد آن جامه كه اندر رزم پوشندش گوارا باد آن باده كه اندر فتح نوشندش شما را باده و جامه گوارا و مبارك باد دلم را در ميان دست مي گيرم و مي افشارمش در چنگ دل اين جام پر از كين پر از خون را دل اين بي تاب خشم آهنگ كه تا نوشم به نام فتحتان در بزم كه تا بكوبم به جام قلبتان در رزم كه جام كينه از سنگ است به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است در اين پيكار در اين كار دل خلقي است در مشتم اميد مردمي خاموش هم پشتم كمان كهكشان در دست كمانداري كمانگيرم شهاب تيزرو تيرم ستيغ سر بلند كوه ماوایمبه چشم آفتاب تازه رس جايم مرا نير است آتش پر مرا باد است فرمانبر و ليكن چاره را امروز زور و پهلواني نيست رهايي با تن پولاد و نيروي جواني نيست در اين ميدانبر اين پيكان هستي سوز سامان ساز پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز پس آنگه سر به سوي آٍسمان بر كرد به آهنگي دگر گفتار ديگر كرد درود اي واپسين صبح اي سحر بدرود كه با آرش ترا اين آخرين ديدار خواهد بود به صبح راستين سوگند به پنهان آفتاب مهربار پاك بين سوگندكه آرش جان خود در تير خواهد كرد پس آنگه بي درنگي خواهدش افكند زمين مي داند اين را آسمان ها نيز كه تن بي عيب و جان پاك است نه نيرنگي به كار من نه افسونينه ترسي در سرم نه در دلم باك استدرنگ آورد و يك دم شد به لب خاموشنفس در سينه هاي بي تاب مي زد جوشز پيشم مرگ نقابي سهمگين بر چهره مي آيد به هر روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 92 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 11:53